idiom اصطلاحات روزمره انگلیسی
 be down to earth  خاکی بودن 
how on earth اخر چطور . هیچ میشود فهمید چطور
what on earth اخر چه . هیچ میشود فهمید چی
when on earth اخر کی . هیچ میشود فهمید کی .
where on earth اخر کجا. هیچ میشود فهمید کجا
who on earth اخر کی . اخر چه کسی . هیچ میشود فهمید کی
why on earth اخر چرا .هیچ میشود فهمید چرا
no where on earth .هیچ جا تو این دنیا
nothing on earth . هیچ چیز تو این دنیا
promise sb the earth . به کسی وعده سر خرمن دادن
com back/ down to earth از خواب و خیال بیرون امدن . چشم خود را باز کردن .
move heaven and earth خود را به اب و اتش زدن
run sb /sth to earth دنبال کردن . شکار کردن.
be cool toward someone سرد بودن با دیگران
as cool as a cucumber .با بی اعتنایی . با خونسردی
play it cool !خودت را نباز . دستپاچه نشو . خونسرد باش
cool it !جوش نزن .!ارام بگیر!
be a breeze! فوت اب بودن
breeze in شاد و شنگول وارد شدن
breeze out شاد و شنگول بیرون رفتن
bare one s heart/ soul دل خود را خالی کردن . احساسات خود را ابراز کردن. سفره دل خود را باز کردن.
commend one s soul to god جان به جان افرین تسلیم کردن .
there wasnt a soul to be seen. پرنده پر نمیزند . احدی دیده نمیشود
upon my soul! عجب!خدای من !خدای بزرگ
god rest his /her soul خدا بیامرز. خدا بیامرزدش
a village with a population of 100 souls. دهکده ای با صد نفر جمعیت . یا سکنه
at a snail s pace .به سرعت مورچه .خییلی یواش
a snake in the grass.مار خوش خط و خال . اب زیر کاه .گرگ در لباس میش
be a longer تک رو بودن
dont be too long about it! طولش نده! معطلش نکن!
long time no see!مشتاق دیدار !پارسال دوست امسال اشنا !
have a long memory حافظه خوبی داشتن .خوش حافظه بودن
he s long on advice. دست به نظر دادنش خوب است .
he s long on brains. مخش خوب کار میکند.
the long and the short of it is that .... کل مسئله / قضیه/ ماجرا این است که.... جان کلام است که.... ظاهر و باطنش این است که
he hasn t long to live. عمرش به دنیا نیست .
so long as . as long as تا وقتی که . به شرطی که . مادامی که
the holidays are six weeks long تعطیلات شش هفته طول میکشد.
he wont be long making up his mind.زود تصمیمش را خواهد گرفت.
play a lone hand دست تنها بودن. a lonely life .تنهایی. بی کسی
have a long arm. قدرت داشتن. نفوذ داشتن.
he s not long for this world. عمرش به دنیا نیست. در شرف مرگ است. پایش لب گور است.
be a long shot . تیری در تاریکی
be a copy cat بله قربان گو
not have a cat in hell s chance.یک ذره شانس نداشتن.
like a cat on hot bricks مثل ماهی در تابه . مثل مرغ سرکنده.
put / set the cat among the pigeons. ولوله راه انداختن
that s your pigeon.در عهده تو است. به تو مربوط است.
pigs might fly! خوش خیال باشی. خواب دیدی خیر است!
make a pig of oneself مثل گاو خوردن . شکمی از عزا در اوردن
it was a pig of a day. روز سختی بود.
add insult injury.نمک به زخم پاشیدن .
all or nothing همه یا هیچ
ba a mama s baby بچه ننه بودن.
be a yes -man بله قربان گو
be all thumbs دست و پا چلفتی بودن
be an old hand at something.کهنه کا بودن در کاری
have one s hands free .دست کسی باز بودن
have ones hands tied . دست کسی بسته بودن
take a hand .کمک کردن.
be to hand . در دسترس بودن.
wash ones hands of .از خود سلب مسئولیت کردن.
get ones hand in sth.مهارت خود را در کاری بازیافتن
keep ones hand in .مهارت خود را در کاری حفظ کردن.
ba a good/ great hand at sth .درکاری مهرات داشتن.
 
 
    
 
how on earth اخر چطور . هیچ میشود فهمید چطور
what on earth اخر چه . هیچ میشود فهمید چی
when on earth اخر کی . هیچ میشود فهمید کی .
where on earth اخر کجا. هیچ میشود فهمید کجا
who on earth اخر کی . اخر چه کسی . هیچ میشود فهمید کی
why on earth اخر چرا .هیچ میشود فهمید چرا
no where on earth .هیچ جا تو این دنیا
nothing on earth . هیچ چیز تو این دنیا
promise sb the earth . به کسی وعده سر خرمن دادن
com back/ down to earth از خواب و خیال بیرون امدن . چشم خود را باز کردن .
move heaven and earth خود را به اب و اتش زدن
run sb /sth to earth دنبال کردن . شکار کردن.
be cool toward someone سرد بودن با دیگران
as cool as a cucumber .با بی اعتنایی . با خونسردی
play it cool !خودت را نباز . دستپاچه نشو . خونسرد باش
cool it !جوش نزن .!ارام بگیر!
be a breeze! فوت اب بودن
breeze in شاد و شنگول وارد شدن
breeze out شاد و شنگول بیرون رفتن
bare one s heart/ soul دل خود را خالی کردن . احساسات خود را ابراز کردن. سفره دل خود را باز کردن.
commend one s soul to god جان به جان افرین تسلیم کردن .
there wasnt a soul to be seen. پرنده پر نمیزند . احدی دیده نمیشود
upon my soul! عجب!خدای من !خدای بزرگ
god rest his /her soul خدا بیامرز. خدا بیامرزدش
a village with a population of 100 souls. دهکده ای با صد نفر جمعیت . یا سکنه
at a snail s pace .به سرعت مورچه .خییلی یواش
a snake in the grass.مار خوش خط و خال . اب زیر کاه .گرگ در لباس میش
be a longer تک رو بودن
dont be too long about it! طولش نده! معطلش نکن!
long time no see!مشتاق دیدار !پارسال دوست امسال اشنا !
have a long memory حافظه خوبی داشتن .خوش حافظه بودن
he s long on advice. دست به نظر دادنش خوب است .
he s long on brains. مخش خوب کار میکند.
the long and the short of it is that .... کل مسئله / قضیه/ ماجرا این است که.... جان کلام است که.... ظاهر و باطنش این است که
he hasn t long to live. عمرش به دنیا نیست .
so long as . as long as تا وقتی که . به شرطی که . مادامی که
the holidays are six weeks long تعطیلات شش هفته طول میکشد.
he wont be long making up his mind.زود تصمیمش را خواهد گرفت.
play a lone hand دست تنها بودن. a lonely life .تنهایی. بی کسی
have a long arm. قدرت داشتن. نفوذ داشتن.
he s not long for this world. عمرش به دنیا نیست. در شرف مرگ است. پایش لب گور است.
be a long shot . تیری در تاریکی
be a copy cat بله قربان گو
not have a cat in hell s chance.یک ذره شانس نداشتن.
like a cat on hot bricks مثل ماهی در تابه . مثل مرغ سرکنده.
put / set the cat among the pigeons. ولوله راه انداختن
that s your pigeon.در عهده تو است. به تو مربوط است.
pigs might fly! خوش خیال باشی. خواب دیدی خیر است!
make a pig of oneself مثل گاو خوردن . شکمی از عزا در اوردن
it was a pig of a day. روز سختی بود.
add insult injury.نمک به زخم پاشیدن .
all or nothing همه یا هیچ
ba a mama s baby بچه ننه بودن.
be a yes -man بله قربان گو
be all thumbs دست و پا چلفتی بودن
be an old hand at something.کهنه کا بودن در کاری
have one s hands free .دست کسی باز بودن
have ones hands tied . دست کسی بسته بودن
take a hand .کمک کردن.
be to hand . در دسترس بودن.
wash ones hands of .از خود سلب مسئولیت کردن.
get ones hand in sth.مهارت خود را در کاری بازیافتن
keep ones hand in .مهارت خود را در کاری حفظ کردن.
ba a good/ great hand at sth .درکاری مهرات داشتن.
       + نوشته شده در یکشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۸۷ ساعت 20:14 توسط مریم دوستی 
        |